روز شوم

نوع اثر : داستان

نویسنده

ندارم

چکیده

گرگ و میش صبحِ روز اولِ امرداد‌، حَسّون تور ماهیگیری و فانوس را برداشت، سر به زیر غرق خیال سمت لنگرگاه راه افتاد. آسمانِ مه آلود را نور کم سوی فانوسش سوراخ و پیش پای او را روشنایی می‌داد. حرف‌های مادرش دنیا ناخواسته برایش مرور می‌شد. گفته بود -نرو، پدرت هم نمی‌رفت، مردان این حوالی هیچ کدام امروز به دریا نمی‌روند، گوش کن پسرم، نرو!..

کلیدواژه‌ها

موضوعات