آبی

نوع اثر : شعر

نویسنده

---

کلیدواژه‌ها

موضوعات


در میان اندوه
و نفسهای سخت
و قفسواره ی این خاطره های بن بست
و در این کلبه ی محنت زده ی پوشالی
که پر از آینه های خالی ست
خونِ دلهای جدامانده ز هم جوشیده
و تمام کوچه
رخت ماتم به خودش پوشیده
آسمان را اما
با چراغِ خورشید
عهد و میثاقِ هم آغوشیِ بی پایانی ست
چون آبی ست...
و در این بیغوله
که هوا در خفگی پوسیده
و بر اندام غم
پیچکِ عزلتِ شب پیچیده
غنچه از شب پره ها ترسیده
روی آهنگِ سکوت
نغمه ها در پی هم میلغزند
اشک ها شبنمِ جاری شده را میفهمند
رود اما چون باد
و به شوق دریا
با تکاپو و تلاطم جاری ست
چون آبی ست...
من و تو فردا را
باید از عمقِ شبِ بی حرکت میخواندیم
ترس پاییزی را
باید از زمزمه ی سبزه و گل میراندیم
میتوانستی تو
نفسی سبزتر از سبزه به این خاک دهی
و به این لبْ تشنه
آبی از چشمه ی آن عاطفه ی پاک دهی
اگر از واهمه خالی بودی
اگر آبی بودی...