ساعت ده شب سه شنبه اول آذر ماه است. دوستانم به من تکلیف کردهاند برای روز جمعه قصه داشته باشم. مدتی است کم کار میکنم و برای روزهای جمعه قصه ندارم، دوستان دیگر هر هفته یا هر دو هفته یک قصه یا شعر دارند ولی من فقط شنونده هستم و چون سنم از آنها بیشتر است جلسه را من اداره میکنم. آنها تهدید کردهاند اگر برای این جمعه قصه نداشته باشم جریمهام میکنند، جریمه را هم معین کردند اینکه برای جمعه بعد از روی کتاب «خشم و هیاهوی» فاکنر و « بوف کور» هدایت رونویسی کنم..