کنار جاده، دورتر از حریم قانونی، روی بیابان خدا که تک و توک سبزه های هرز اینجا و آنجایش را پوشانده، یک، مبل یک راحتی کهنه، با پهنه ای از صحرای خالی در پشتش تک مانده است. _آنجا چه میکند؟! از نزدیک آنقدر هم که به نظر می آید پُف کرده و چاقالو نیست؛ با آن روکش مخمل خاک خورده ی رنگ و رو رفته اش، با آن فنرهایی که از نشیمنش بیرون زده، و دسته هایی به شکل دو ستون افقی اسفنج پوش که تخته بندِ جابه جا شده اش روکش مخمل را پاره...