باتلاق وهم

نوع اثر : شعر

نویسنده

---

کلیدواژه‌ها

موضوعات


در شبی سرد 
که هوا تاریک بود 
و صدایی به گوش نمی‌ریسد جز صدایه درد
 پیرمردی را دیدم 
زندگی بد کرده بود با وی
چه چیز‌ها که از نگاهش نمی‌خواندم 
راه رفتن‌هایش 
تبسمش 
همه از یک وحدت درونی خبر می‌داد
که گسیخته بود از هم 
وای بر من 
وای بر من 
که نفهمیدم
آن پیرمرد در تکاپو بود 
تا که ر‌هایی یابد از این ظلمات وهم 
اما چه سود
اما چه سود
پیرمرد تنهایِ شب
آرام آرام
فرو رفت در باتلاق وهم