سپیدولا

نوع اثر : داستان

نویسنده

---

چکیده

پرنیان سرد سپید، پهنای آسمان صحرای شمالی را پوشانده و آفتاب پشت ابر‌ها شیری رنگ شده بود. هوا قطره‌ای از دستش نمی‌چکید. سپیدولا و یارانش بر فراز دریاچه‌ی کاسپیشه دور همی داشتند. ابر‌های سترون آرام و بی‌جنب و جوش گرداگرد سپیدولا حلقه‌زده و به سخنانش گوش می‌دادند، جان کلام او این بود؛ «نباریدن ما یعنی خالی ماندن کاسه، کوزه‌های زمین. »..

کلیدواژه‌ها

موضوعات