نوع اثر : نقد و بررسی
نویسنده
دانشجوی دکتری دانشگاه سمنان دانشکده ادبیات و علوم انسانی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
این نوشته، نگاهی متفاوتی است به کتاب ویولون زن روی پل اثر خسرو باباخانی که در سال 1401، انتشارات جام جم آن را به چاپ رسانده است. این کتاب، تجربه زیستی نویسنده در خصوص مصرف مواد مخدر و رهایی از آن است. در صفحه ابتدایی کتاب، یادداشتی به خط نویسنده خوش میدرخشد که آبرویش را در کف دست گذاشته تا مگر بتواند انسان دربند موادی را آگاه کند و راه ظلمت به سوی نور را نشان او دهد.
« آبروی ات، اعتبارت، خانواده ات چه می شود؟!» گفتند: «آبروی هر انسانی مثل آب می ماند گرفته بر کف دودست، کافی است لای دو انگشتت باز شود، آبرو می ریزد و آنگاه جمع کردنش ناممکن.» گفتند: «با این خاطراتی که نوشتی لای هرده انگشت ات را باز کرده ای ! چند نفر گفتند؟ بیست نفر. گفتم: «من در برابر مردم سرزمین ام نه آبرویی دارم، نه اعتباری.» گفتم: «من بیش از سی سال در ظلمت زیسته ام ، اما راهی به نورنمی یافتم. تا آنکه خداوند ولی من شد و من را از ظلمت به سوی نور هدایت کرد.» گفتم: «من این خاطرات را نوشتم تا راه را به چند میلیون مصرف کننده مواد مخدر نشان دهم. ممکن است بگویند شاید یک نفر راه بیابد. من می گویم در این صورت هم اجرم را گرفته ام. در مقابل رنج بی انتهای مصرف کننده ها و خانواده هایشان آبرو و اعتبار خانواده من چه اعتباری دارد؟ هیچ.»
در آغاز سؤالی مطرح می شود که در پاسخ به آن باید در هزاران کتاب تأمل و جستوجو کرد.
آیا هر چیزی به یکبار تجربه کردن آن میارزد؟ در بعضی موارد، بله گفتن جواب عاقلانه نیست، گاهی میتواند سرسرهای غیر قابلبرگشت باشد. مسیری که متوقف نمیشود .
اگر شمه ای از تاریخچه اعتیاد گفته شود، شاید این مسیر سرسره ای را به خوبی درک کنیم. بر حسب تصادف به کتاب ماجرای کله پاچه و شیرینی خامه ای و اعتیاد برخوردم. اکنون ارتباطش را با بحث عرض می کنم. نویسنده می گوید: «ما همه بهطور طبیعی ولع داریم که نیاز حیاتی انسان برای ادامه زندگی است. مدارهای مغزی ولع، مصرف را در مسیرهای عصبی حواس پنجگانه تحریک میکند. این مدارها با فعال کردن مراکز مغزی ولع در انسان بهطور طبیعی احساس نیاز به مصرف را ایجاد میکند و انسان را وسوسه میکند. مصرف مواد خوراکی مواد مخدر مواد محرک که همه آنها عوارض رفتاری و جسمانی و روانی دارد نهتنها عوارض بلکه دزد مدارهای ولع هم هستند. در دفعات ابتدایی مدارها را تحت کنترل خود قرار میدهند. در دفعات بعدی سیری ناپذیراند. وابستگی مصرف و وابستگی روانی را در پی دارند.» (اختیاری،1391) این همان سرسره غیرقابل بازگشت است.
«اعتیاد نوعی آسیب اجتماعی و یک پدیده انحرافی است. مسئله اعتیاد مشکلی کهنه است و همواره به شکل مسئله اجتماعی و اقتصادی حاد مطرح میشود. اگر به تاریخچه مصرف اعتیاد در جهان نظر کنیم، حدود شش هزار سال قبل سومریها در کتیبههای خود گیاه خشخاش را شادیبخش مینامیدند.
هندوها دوهزار و هشتصد سال پیش برگ رزین گیاه شاهدانه را در مراسم مذهبی مصرف میکردهاند. ساکنان منطقه آندرین آمریکا حدود ششصد سال قبل برای رفع کاذب گرسنگی برگهای بوته کوکا را میجویدند .
بعدتر مصرف گیاهان و قارچهای توهمزا در میان اقوام مختلف بهویژه در مراسمهای مذهبی معمول بوده است. (اسعدی،1381 ،ص112، نقل از کاکاوند، 1389) هرودت و ارسطو هیپوکرات از تریاک در کتابهایشان بسیار سخن گفتهاند. زنان مصری از شربت تریاک برای رفع و تسکین غم استفاده میکردهاند. (غنجی،1387، نقل از کاکاوند، 1398) از قرن شانزده با توسعه بازرگانی و تصرف هندوستان به وسیله انگلستان کمکم به سراسر دنیا گسترش پیدا کرد. از طرف انگلستان در هند به درباریان ایران پیشکش میشد و حتی گاهی بهعنوان مسکن برای اطفال و نوزادان نیز تجویز میشده .مصرف مواد مخدر در زمان جنگ جهانی اول و دوم بین نیروهای رزمنده غالب بود بعد از آن به حالت انفجاری و تصاعدی پیش رفت. (شهیدی،1382، نقل از کاکاوند، 1398)
آنچه در سندهای قدیم مثل شاهنامه فردوسی است اسکندر مقدونی بهعلت پرخوری، اسهال یا به قول فردوسی سستی روده میگیرد پزشک هندی با فراهم آوردن تریاک او را معالجه میکند. (کاهه،1389،صص27و26 ، نقل از کاکاوند، 1398)
«پزشک سراینده آمد به کوه بیاورد با خویشتن زان گروه
گیاهان کوهی، فراوان دُرود بیفگند زو هرچ بیکار بود
ازو پاک تریاکها برگزید بیامیخت دارو چنانچون سِزید
تنش را به داروی کوهی بشست همی داشتش سالیان تن درست» (بخش 13،پادشاهی اسکندر)
مصرف تریاک از دوره ناصرالدینشاه قاجار افزایش پیدا میکند و حکومت او کشت خشخاش را در ایران رواج میدهد. تریاک خوری در ایران سابقه هزار ساله دارد؛ اما بعضی آن را اشاعه به مغولان، چینی ها یا سربازان نادر بعد از مراجعت از هند میدهند، ولی بهطورقطع در زمان حکومت کریمخان ایران با مسئله اعتیاد و مصرف تریاک و حشیش آشنا بودهاست.» (کاکاوند،1398)
حال، اگر بخواهیم خود متن ویولون زن روی پل را بهعنوان ابژه قرار دهیم و چون فرمالیست ها بخواهیم به متن بپردازیم، از جامعه شناختی اثر دور خواهیم شد .
میشل زرافا نویسنده کتاب جامعهشناسی ادبیات معتقد است: «رمان باید بتواند تاریخ جامعه را نه در ادبیات که از طریق ادبیات در معرض دید خواننده بگذارد. پس در برخورد با آن باید توجه داشتهباشیم که با نوعی هنر سروکار داریم.» (زرافا، 1386،ص9)
بر اساس دیدگاه من نگارنده، کتاب ویولون زن، تاریخ جامعه و گروهی را بازگو میکند که تعدادشان هم در سراسر جهان کم نیست و همچنین صد صفحه اول کتاب، خود هنری شگرف است.
«هنری جیمز میگوید: رماننویس اطلاعات زندگی اجتماعی را تحلیل و بعد تفسیر میکند و معتقد است نویسندگی باید حاصل مشاهده و تجربه منطقی یک واقعیت مشخص باشد.» (زرافا، 1386،ص12)
باباخانی هم اطلاعاتی از جامعه مصرف کننده در اختیار خواننده میگذارد و بعد در برخورد با دکتر مشاور، شروع به شرح و تفسیر می کند. همه این اطلاعات هم محصول تجربه زیستی و واقعی اوست.
«بنا بهاصطلاح جامعهشناسی تقسیمبندی رمان در زمینه واقعگرایی و عدم واقعگرایی نشانه این است که رمان الگوهایی برای زندگی اخلاقیات و احساسات و بخشهای مختلف جامعه پیشنهاد میکند. از بالزاک تا جیمز رمان از توصیف اجتماع به طرف تفسیر اجتماعی حرکت میکند. نوع شخصیتی که انتخاب میشود جامعه را عنصری عینی تلقی میکند که خود متعلق به آنست و فشارهای غیرقابلقبول را بر او تحمیل میکند. خود شخصیت منعکسکننده جامعه نیست، بلکه منعکسکننده امور اجتماعی است. همیشه این فرد است که بعد اجتماعی رمان را فراهم و منعکس میکند.» (زرافا، 1386، صص21و 33 و52)
شخصیت خسرو، فشارهای بسیاری را تحمل می کند. بیماری پسرش، درگیری با پلیس، بحث با موادفروش و تحقیر شدن ها، ترک های ناموفق و درآخر خودکشی.
هیچ هنر یا گونهای دیگری از ادبیات وجود ندارد که بتوان آن را دربرگیرنده حقایق فراوان وجود انسانی دانست؛ مگر رمان و مضمون آن. چیزی نیست جز حیات ارزشها. جای تعجب نیست که ترسیم خط جامعهشناسی رمان و جامعهشناسی ادبیات بهطورکلی مشکل است؛ زیرا خود اساس ادبیات را تشکیل میدهد. (همان، ص145-146)
بنا بر دیدگاه من، این اثر ادبی را می توان هم در قالب رمان جای داد و هم در قالب زندگینامه یا اتوبیوگرافی.
آلدو روسی نویسنده اتوبیوگرافی علمی معتقد است: «زندگی همانند معماری هست تا زمانیکه ما چیزی را جستجو میکنیم منحصراً فقط آنچه را میجوییم نمییابیم. سیمای نظم معماری ما را به مفهوم هویت و از دست دادن آن هدایت می کند. مشاهده و درک چیزها مهمترین شکل آموزش است بعدها به خاطره و حافظه تبدیل میشود. بنابراین تاریخ را برای تاریخ شخصی خودم جستجو و ترجمه کردم. منتقد باید سخت باشد تا بتواند تمام این چیزهایی است که در درون من است درک کند.» (آلدو روسی، 1398، ص 39)
با توجه به گفته روسی، برای هر منتقدی دشوار است، آنچه را که در درون شخصیت خسرو اتفاق می افتد، درک کند. خسرو از کارش اخراج شده و برای خرید مواد پول ندارد. در مواجهه با موادفروش به گریه می افتد؛ اما همسر او، دلش به رحم می آید.
«خیس عرق و شکسته از در بیرون زدم که صدایم زد: آقاخسرو، برارم بیا. مشت بسته اش را توی کف دستم باز کرد. دوهزارتومان پول بود. گفت: گفتی پول ندارم. با این برگرد خانه. برار شرمنده، بیشتر نداشتم.... خیابان ها شلوغ بود. کی به کی بود؟ که میفهمید من تا چه حد ویران شده ام، تا چه حد شکسته ام و چقدر دلم می خواهد بمیرم.» (باباخانی، 1401،ص15)
آلدو روسی می گوید: «واقعیت و تفسیر آن، دو چیز متفاوت هستند که اغلب وسواسی وجود دارد که بر روی هر کدام واقع میشود. این وسواسها کدهای مخفی پروژههای دیگر هستند مثل مرز و دیوار بین آنها.
او همچنین می افزاید: در شهر زوریخ برجهایی وجود داشت که بر بالای آن پرچم های فلزی صلیب علیه آلمان سرد و سفید افراشته شده و انگار شکایت میکند و مرا به یاد شعر نیمی از زندگی اثر هولدرین میاندازد:
دیوارها ایستادهاند خاموش و سرد. در باد شکوههای پرچمها.» (اتوبیوگرافی علمی، 1398، ص88)
توجه شما را به پرچم در فصل بهشت کتاب ویولون زن جلب می کنم. با وجود آنکه شخصیت متعجب است چطور متوجه آن نبوده اما برافراشته شدن پرچم نمادی از شکوه نیست. نمودی از رهایی و آزادی است. درآمدن از ظلمتی به سوی نور، در نور است که می توان اجسام را دید.
«قدم زنان رفتم سمت پل طبیعت... به پرچم رسیدم. رفتم کنار کتیبه سازه پرچم ایستادم...این سازه عظیم و غرور انگیز مثل من سفر کرده بود از مرداد 90تا مهر 91. چرا متوجه نشده بودم؟ سر بالا گرفتم. پرچم عظیم و باشکوه بی نظیر، با غروری انسانی و قابل ستایش در باد به اهتزاز درآمده بود.» (باباخانی، 1401،ص217)
و اما آیا بیوگرافی و اتوبیوگرافی ها معرفی از وضعیت جامعه هستند؟ آیا با تحلیل آنها، می توان به ابعاد و ساحتی از زندگی اجتماعی دست یافت؟ جواب جامعه شناسی مثبت است.
زندگینامهها دارای ظرفیتهایی برای کشف لایههای معنایی زندگی و تجارب زیستهی گروههای مختلف آنها است. تفسیری بودن، بافت روایتی داشتن، تابعیت از متن فرهنگی و تاریخی که نویسندگان در آن قرار دارند. دستیابی به اندیشههای نیمه آگاه و ناخودآگاه. زندگینامه نسبتی با بازاندیشی، اوج گرفتنِ فردی شدن و عبور از دوره پساجنگ، امکان روایت و خوانده شدن در جامعه امروز را دارد. زیرا پلی میان مسائل شخصی در درون جامعه و مسائل عمومی در ساختار اجتماعی هستند. (سلیمانیه و دیگران،1398)
«اتوبیوگرافی تنها زمانی معنا پیدا میکند که بتوان در مورد آنها صحبت شود.» (آلدو روسی، 1398) «مانند اعترافات در مسیحیت مثل اعترافات روسو ، موریس مترلینگ؛ اما در جوامع اسلامی افشای راز، اشاعه گناه و عملی ناپسند است. شاید هم به قول محسن سلیمانی مترجم کتاب «چگونه زندگی زندگینامه بنویسیم»، آبروداری افراطی باعث شد که زندگینامهها به قصد کشف حقیقت و ارائه یک شخصیت با ابعاد واقعی نوشته نشود؛ بهجز موارد نادری مثل سنگی بر گوری جلال آلاحمد که آنهم با اعتراضاتی مواجه شد.» (آزبورن، 1392) اما در گذشته، زندگینامهها و سیره نویسی های دینی مرسوم بوده است. مثل سیره پیامبر اسلام.
«زندگینامههای فردی در ایران از سه جهت حائز اهمیت است: بخش شفاهی، استبدادزدگی جامعه و تکثر بالای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران. این تکثر فرهنگی و اجتماعی باعث ورود به بحث جامعهشناسی شدهاست.
شفیعی کدکنی میگوید: زندگینامهها در هر دوره، از نیازهای اجتماعی خاصی برمیخیزند و نیازهای اجتماعی خاص را نیز پاسخ میدهند.» (سلیمانیه و دیگران، 1398) «ایران چون بعلت قرار گرفتن بر سر راه ترانزیت مواد از کشورهای دیگر است براساس آمار سال 1383 دو میلیون نفر قربانی مواد مخدر بودهاند. در این روند، آسیبهای اجتماعی و روانی بسیاری برجا گذاشته است. نابودی زندگیها، متلاشی شدن خانواده ها، آلوده شدن مدارس، بدنام شدن قهرمانان و خودکشی و...». (کاکاوند، 1398).
برگردیم به آلدو روسی که معتقد است: «آغاز و پایان هر چیزی بسیار مهم است. او تمام تأثیرات دوران کودکیاش را از پیامبر الیجه یا الیاس میداند که تمام حافظه و تصور برخی رخدادهایش را تحت تاثیر قرار دادهاست و کتاب بزرگ و کامل داستانهای مقدس که به اشکال متراکم چاپ شدهاست و همینطور ارابهای آتشین که توسط رنگینکمان به سوی آسمان صعود کرد و پیامبری عظیم بر آن ایستاده است.
با دانستن اینکه تمام مذاهب براساس مرگ و قیامت و رستاخیز بنا نهاده شدهاست و این امر نمادی از رابطه میان انسان با خدا است.» (آلدو روسی، 1398،ص139)
می توان اشاره ای به دعا شنیدن شخصیت از تلویزیون کرد که باعث شد حتی در بدترین لحظه از زندگی، در زمان خودکشی بعد از مصرف مواد و قرصها، ارتباطش را با خدا حفظ کند.
«دل درد که شروع شد، امانم را برید. به ناله افتادم. الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب
من کجا و رحمت خدا کجا؟ من کجا و رهایی از آتش کجا؟ خود آتش بودم. اختیار دست و پایم را نداشتم...
خواستم استغفار کنم. نکردم. ناامید شده بودم. داغ شدم. داغ داغ. یکپارچه می سوختم...
چقدر سخت است جان کندن .خدایا، آخرین چیزی که به ذهنم رسید، این بود؛ تا فکر و ذهنم کار می کرد «اشهد» ام را بخوانم تا لااقل مسلمان از دنیا بروم. گفتم: اشهد ان لااله الا الله ...» (باباخانی،1401،ص21-23)
«از دیدگاه ادیان توحیدی هر چیزی که به بدن ضرر برساند و باعث اختلال در انجام مراسم عبادی میشود رفتاری غیراخلاقی و گناه است. در قرآن سوره بقره میفرماید: با دست خویش خود را به مهلکه نیاندازید.» (کاکاوند، 1398)
شخصیت اصلی با مصرف مواد و تصمیم به خودکشی، یک رفتار غیراخلاقی و گناه انجام میدهد. اما در فصل بهشت از کتاب ویولون زن، ماه طاووس گفت: «آیا گناه های تو از رحمت خدا بیشتر است؟» (باباخانی،1401،ص222)
«در کشورهای مختلف گروه هایی معتقدند که این مواد هم مثل دیگر مخلوقات، میتواند هدیه خداوندی باشد برای منابع هیجانی و جسمانی انسان بنابراین در خیلی از کشورها فروش و مصرف آن آزادانه شد، اما گروههایی هم با آنها بهشدت به مخالفت پرداخته اند، چون آن را باعث تخریب اجتماعی میدانند. جامعه شناسی، این بی نظمی اجتماعی را در قالب دو نظریه می آورند: کجرفتاریهای زیستی و زیستی کجرفتار.
دورکیم بنیانگذار جامعه شناسی معتقد است جرم و بزهکاری قسمتی از آزادی است که جوامع مدرن به اعضای خود هدیه میدهد و آنها را به سرکشی مقابل هنجارهای اجتماعی ترغیب میکند و میگوید هیچ عملی ذاتاً جرم نیست بلکه بستگی به شعور مشترک هر جامعه دارد. باید ابتدا کج رفتاری ها شناسایی، بعد یادگیری، و بعد کنترل شود.
در یادگیری اجتماعی بیان می شود که اعتیاد گناه نیست. فرد، قربانی بیماری نیست، بلکه قربانی موقعیتهایی است که بر او حادثشده و بهتنهایی نمیتواند به آن پاسخگو باشد. این یک نوع رفتار اکتسابی است که از اطرافیان و نزدیکان فراگرفتهاست که بقیه با همنوایی و نوآوری شعائر گرایی میتوانند این کژرفتاریها را بهبود بخشند.» (کاکاوند، 1398)
در این کتاب هم شخصیت قربانی رفتار اطرافیان شد. در پاسخ به سوال روانشناس بیمارستان که می پرسد:
« - چه طوری با مواد مخدر آشنا شدی؟
- دایی بعضی روزها من و برادرم سهراب را می برد خانه یک آقایی به اسم عبدالله سبیل. طرف خودش بساط داشت... » (باباخانی،1401،ص32)
ماه طاووس، همسفرش با هم نوایی و بنیان جمعیت جامعه احیای انسانی، با نوآوری ها و روش های بدیع، کج رفتاری او را بهبود دانند.
«کافی است نام من را بخوانی. قول می دهم در ظلمت مطلق هم که باشی، پیدایت کنم. دورت بگردم.» (همان،ص223)
منابع
• آلدو روسی، (1398). یک اتوبیوگرافی علمی، مترجم روح الله عشریه- محمدرضا جابری نسب، چاپ اول، نشر طحان
• اختیاری، حامد ، آذرخش مکری، (1391). ماجرای کله پاچه و شیرینی خامه ای و اعتیاد، نشر مهرسا
• باباخانی، خسرو، (1401). ویولون زن روی پل، تهران، نشر جام جم، چاپ اول
• د. آزبورن، برایان- سایر، ریچارد (1392). چگونه زندگینامه بنویسیم؟ مترجم محسن سلیمانی. چاپ اول، نشر سوره مهر
• زرافا، میشل، جامعه شناسی ادبیات داستانی. (1386). مترجم نسرین پروینی. تهران. نشر سخن
• کاکاوند، یونس (1398). جامعه شناسی اعتیاد، تهران .نشر پیک اندیشه آموزگار
• سلیمانیه، مهدی، شریعتی، سارا و دیگران، مقاله خودزندگینامه ها در جامعه شناسی. فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات. سال 15. شماره 54/بهار1398