۱. طرح پرسشها
نخستین دشواری که به هنگام سخن گفتن دربارۀ مقولهای به نام ادبیات عامه پسند رخ مینمایاند، نبود تعریف جامع و مانعی است که مقبول همگان باشد. برای دست یافتن به چنین تعریفی ناگزیر از پاسخ گفتن به چندین پرسش خواهیم بود: مرز میان ادبیات به اصطلاح جدی و ادبیات به اصطلاح عامه پسند کدام است؟ اصولاً به همین قیاس، ادبیات جدی چه تعریفی دارد؟ آیا هر نوع نثر ادبی که ادبیات جدی و نخبهگرا نیست میتواند عامهپسند شمرده شود و یا هر اثری که عامه بدان اقبال نشان دهند، چنان خواهند بود؟ آثاری که هم مورد پسند عامه خوانندگان است و هم نخبگان میپسندند، آثاری عامهپسندند یا جدی و یا هردو؟ تقسیمبندی درونی چنین پدیدهای چگونه است و تعاریف، تمایزها و وجوه مشترک میان گونههایی چون ادبیات عامه پسند ادبیات مردمی، ادبیات بازاری، ادبیات پاورقی، ادبیات سطحی، ادبیات مبتذل، ادبیات سیاه، ادبیات پلیسی و جنایی، ادبیات عشقی، ادبیات خانوادگی، ادبیات سانتیمانتال و ... چیست و مهمتر از آن، نسبت میان این گونهها کدام است؟ به هنگام بحث دربارۀ ادبیات عامه پسند، گونهای محتوا مدنظرمان است و یا برای چنین ادبیاتی فرمی خاص نیز قائل هستیم؟ برای نمونه آیا قالب پاورقی به سبب فرم خاص خود جزء ادبیات عامه پسند شمرده میشود یا خیر؟ و ...
دهها پرسش دیگر را میتوان به این سیاه افزود که بدون پاسخ گفتن بدانها و دستکم بدون توافق قراردادی در تعاریف، هرگونه بحثی در این حوزه از مباحث و نزاعهایی که ریشۀ لفظی خواهند داشت، فراتر نخواهد رفت...